تعزز

لغت نامه دهخدا

تعزز. [ ت َ ع َزْزُ ] ( ع مص ) عزیز شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). ارجمند گردیدن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). تشرف. ( اقرب الموارد ). || تنگ شدن سوراخ پستان اشتر. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || سخت شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( زوزنی ). سخت و درشت گردیدن گوشت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

عزیز شدن، گرامی شدن، ارجمند شدن.

فرهنگ فارسی

عزیز شدن ارجمند گردید
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چای فال چای فال درخت فال درخت فال تاروت فال تاروت فال لنورماند فال لنورماند