لغت نامه دهخدا بزرگ مردی. [ ب ُ زُ م َ ] ( حامص مرکب ) بزرگی. عظمت. سروری. باعظمت بودن : اندر بلای سخت پدید آیدفضل و بزرگمردی و سالاری.رودکی.