الف کوفی

لغت نامه دهخدا

الف کوفی. [ اَ ل ِ ف ِ ]( ترکیب وصفی ) الف کوفیان. حرف الف در خط کوفی. || کنایه از هر چیز خمیده. ( انجمن آرا ). کنایه از چیز کج ، زیرا الف خط کوفی کج است. ( از غیاث اللغات ). کنایه از هر چیز کج. ( برهان قاطع ) :
آنچه از آن مال در این صوفی است
میم مطوق الف کوفی است.نظامی.رجوع به الف کوفیان شود. || کنایه از قضیب و آلت تناسلی. ( برهان قاطع ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). ذَکَر. ( مؤیدالفضلاء ). الفیه. الفینه. رجوع به مجموعه مترادفات ص 17 شود.

فرهنگ فارسی

یا الف کوفیان حرف الف در خط کوفی یا کنایه از هر چیز خمیده .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم