لغت نامه دهخدا
ابن سعد. [ اِ ن ُ س َ ] ( اِخ ) عمربن سعدبن ابی وقاص زهری. در سال 61 هَ.ق. بسرکردگی چهارهزار تن از دست عبیداﷲبن زیاد بحرب حضرت حسین بن علی علیه السلام به کربلا شد و پس از شهادت آن حضرت امر تاختن اسب بر اجساد شهدا دادو به سال 66 آنگاه که مختاربن ابی عبیده ثقفی بخون خواهی اهل بیت برخاست عمر سعد را دستگیر کرده بکشت.
- مثل ابن سعد ؛ در تداول عامه به صورت تشبیهی مبتذل ، جلوسی سخت بتکبر و مهیب.