اکف. [ اُ ک ُ ] ( ع اِ ) ج ِ اِکاف و اُکاف. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). ج ِ اکاف ، به معنی گلیم ستبر که زیر پالان بر پشت خر نهند و به فارسی آن را خوی گیر گویند. ( آنندراج ). و رجوع به اکاف شود. اکف. [ اَ ک ُف ف ] ( ع اِ ) ج ِ کف . ( منتهی الارب ) ( دهار ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ). رجوع به کف شود.
فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع کف پنجه ها کفها. جمع اکاف . به معنی گلیم ستبر که زیر پالان بر پشت خر نهند و به فارسی آن را خوی گیر گویند .