لغت نامه دهخدا
هفت فلک با گهرت حقه ای
هشت بهشت از علمت شقه ای.نظامی.با توام یک نفس از هشت بهشت اولیتر
من که امروز چنینم غم فردا دارم.سعدی.رجوع به هشت خلد شود.
هشت بهشت. [ هََ ب ِ هَِ ] ( اِخ ) عمارتی است در شهر اصفهان نزدیک کاخ چهل ستون ، به شکل هشت ضلعی. مرکب از تالار بزرگی است که در وسط قرار گرفته و دارای چهار طاق و چهار قسمت بنا می باشد.