فروریخته

لغت نامه دهخدا

فروریخته. [ ف ُ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) هرچه بر زمین ریخته شده باشد از آب و خون و جز آن. || هدررفته و از میان رفته. رجوع به فروریختن شود.

فرهنگ فارسی

هر چه به زمین ریخته شده باشد از آب و خون و جز آن . یا هدر رفته و از میان رفته .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم