لغت نامه دهخدا
چون طشت میان تهی است خاقانی
زان راحتها که روح را باید.خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 580 ).چون غاریقون کریه و منکر
وز تربد هم میان تهی تر.خاقانی.در کار توام به صبر مفکن کارم
کز صبر میان تهی تریم ما اینجا.خاقانی.به خنده گفت که سعدی سخن دراز مکن
میان تهی و فراوان سخن چو طنبوری.سعدی.نادان چون طبل غازی بلندآواز و میان تهی. ( گلستان ).
همه دعوی و فارغ از معنی
راست گوئی میان تهی جرسیست.سعدی.