نکو رایی

لغت نامه دهخدا

نکورایی. [ ن ِ ] ( حامص مرکب ) نکورای بودن. صفت نکورای. رجوع به نکورای شود :
پایگاه وزرا یافته نزدیک ملک
از نکورایی و دانایی و تدبیرگری.فرخی.گوید اینجا خاص مهمانْت آمدم
اجری خاص از نکورایی فرست.خاقانی.

فرهنگ فارسی

نکو رای بودن . صفت نکو رای .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم