نکه

لغت نامه دهخدا

نکه. [ ن َک ْه ْ ] ( ع مص ) دم برزدن بر بینی. هه کردن بر بینی دیگری تا بوی دهان معلوم کند. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || شمیدن بوی دهان را. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ). بوییدن بوی دهان کسی را. ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || ( به صیغه مجهول ) برگردیدن بوی دهان کسی از تخمه. ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || سخت گردیدن گرمی آفتاب. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از متن اللغة ) ( از اقرب الموارد ).
نکه. [ ن ُک ْ ک َه ْ ] ( ع ص ، اِ ) شتران سست و ضعیف از بیماری برخاسته ، یا شتران آوازفرورفته از ضعیفی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

شتران سست و ضعیف از بیماری برخاسته یا شتران آواز فرو رفته از ضعیفی .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم