میناء

لغت نامه دهخدا

میناء. ( ع اِ ) آبگینه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || جوهرالزجاج. ( اقرب الموارد ). گوهر آبگینه. ( زمخشری ) ( دهار ).پیرایه کاسه. ( زمخشری ). مینا. رجوع به مینا شود.
میناء. ( ع اِ ) مینا. لنگرگاه کشتی ها. رجوع به مینا شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال عشقی فال عشقی فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال ارمنی فال ارمنی