ملک تعالی. [ م َ ل ِ ت َ لا ] ( اِخ ) خدای تعالی. ملک العرش. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ) : آنگاه ملک تعالی نوح را علامتی بکرد عذاب را که چه وقت بود. ( قصص الانبیاء ). همه کوهها سر برآوردند «جودی » سر فروکشیده گفت من که باشم که مرا آن محل بود که ملک تعالی پیغامبری چون نوح بر من فرود آرد. ( قصص الانبیاء ). و رجوع به ملک ( اِخ ) و ملک قیوم شود.