جوق

کلمه جوق در زبان فارسی به معانی گوناگونی اشاره دارد. به طور کلی، این واژه به معنای گروهی از افراد یا حیوانات است که در کنار هم قرار دارند. این مفهوم می‌تواند به دسته‌های مختلفی از انسان‌ها یا حیوانات اشاره کند که با همدیگر جمع شده‌اند و به نوعی به هم مرتبط هستند. جوق می‌تواند شامل گروه‌های کوچک یا بزرگ باشد و به نوعی نشان‌دهنده اتحاد و همبستگی بین اعضای آن گروه است. در واقع، این واژه به ما کمک می‌کند تا تصوری از جمعیت‌های مختلف و ارتباطات بین آن‌ها داشته باشیم. استفاده از این کلمه در مکالمات روزمره می‌تواند به تنوع و رنگارنگی زبان فارسی بیفزاید و به توصیف بهتر اجتماع‌ها و گروه‌ها کمک کند.

لغت نامه دهخدا

جوق. [ ج َ ] ( معرب، اِ ) مطلق جماعت از جن و انس و گروه مرغان و جز آن. ( آنندراج ). کل قطیع من ای غانی هم واحد. ( ذیل اقرب الموارد ): 
هر کجا باشند جوق مرغ کور
بر تو جمع آیند ای سیلاب شور.مولوی.شب نیست که از برج فلک زآه دمادم 
تأثیر دو صد جوق کبوتر نپرانند.تأثیر ( از آنندراج ).چشم نااهل اگر با سخن من افتد
خیل صد جوق پری رم کند از دیوانم.تأثیر ( از آنندراج ).
جوق. [ ج َ وَ ] ( ع مص ) کج شدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
جوق. [ ج َ وِ ]( ع ص ) کج گردیده روی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
جوق. ( اِ ) چوق. جوخ. چوخ. گروه. دسته ( انسان و حیوان ). || گروهی از سوار و پیاده. فوج. || ( ص ) بسیار. کثیر. ( فرهنگ فارسی معین ). رجوع به جَوق شود.

فرهنگ معین

[ تر. ] ۱ - (اِ. ) گروه. ۲ - (ص. ) بسیار کثیر.

فرهنگ عمید

دسته، گروه.

فرهنگ فارسی

جوخ، دسته، گروه، اجواق جمع
۱- ( اسم ) گروه دسته ( انسان و حیوان ). ۲- گروهی از سوار و پیاده فوج.۳- ( صفت ) بسیارکثیر.
گروه دسته یا گروهی از سوار و پیاده.

ویکی واژه

گروه.
بسیار کثیر.

جمله سازی با جوق

اکلیل همم فُلک عطا، مجمع اجلال منجوق کرم، ابر سخا، لجه احسان
از نژاد و گوهر سلجوقیان پیدا شدست طلعت او را همی‌ کردست‌ گیتی انتظار
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال کارت فال کارت فال ابجد فال ابجد فال ورق فال ورق