مشک پاش

لغت نامه دهخدا

مشک پاش. [ م ُ / م ِ ] ( نف مرکب ) مشک پاشنده. مشک ریز. مشک افشان. خوشبوی کننده :
چرخ سدابی از لبش دوش فقع گشاد و گفت
اینْت نسیم مشک پاش اینْت فقاع شکّری.خاقانی.اکنون که دیدی آن سر زنجیر مشک پاش
زنجیر می گسل که خرد حلقه بر در است.خاقانی.|| از اسمای معشوق. ( بهار عجم ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

مشک پاشنده مشک ریز
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ارمنی فال ارمنی فال تاروت فال تاروت فال راز فال راز فال تاروت فال تاروت