مرغ وار. [ م ُ ] ( ص مرکب ، ق مرکب ) چون مرغ. بسان مرغ. مانند مرغ. مرغ مانند : می پرم مرغ وار گرد جهان هیچ جا آشیان نمی یابم.خاقانی.خاطر تو مرغ وار هست به پرواز عقل یافته هر صبحدم دانه ٔاهل ثواب.خاقانی.ز مرغ و بره روی رنگین بساط برآورده پر مرغ وار از نشاط.نظامی.