مجدی

لغت نامه دهخدا

مجدی. [ م َ ] ( اِ ) نوعی از خربوزه. ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) :
هر جا رطبی تری است نجدی
آمناگوی شهد مجدی است.محسن تأثیر ( از آنندراج ).
مجدی. [ م ُ ] ( ع ص ) جراحت روان. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ). زخم روان و جاری. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || دهنده و بخشنده و عطا کننده. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

جراحت روان
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند فال آرزو فال آرزو فال قهوه فال قهوه فال کارت فال کارت