مجدول

لغت نامه دهخدا

مجدول. [ م َ ] ( ع ص ) رجل مجدول ؛ نیک خلقت بر پیچان نه از لاغری. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مردی که استخوانهای دست و پای وی باریک باشد. ( ناظم الاطباء ). باریک اما نه از لاغری و به عبارت دیگر آن که استخوانهای دست و پای وی نازک و محکم باشد. ( از اقرب الموارد ). || ریسمان محکم تافته. ( ناظم الاطباء ). محکم. محکم تافته. محکم الصنعه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).
مجدول. [ م ُ ج َدْ وَ ] ( ع ص ) جدول کشیده. جدول برکشیده. بجدول. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ).

فرهنگ فارسی

جدول کشیده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فرشتگان فال فرشتگان فال انگلیسی فال انگلیسی فال ارمنی فال ارمنی فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی