پناه جان

لغت نامه دهخدا

پناه جان. [ پ َ هَِ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تقیه باشد. ( حاشیه مثنوی چ علاءالدوله ) :
گفت ترسایان پناه جان کنند
دین خود رااز ملک پنهان کنند.مولوی.

فرهنگ فارسی

تقیه باشد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال راز فال راز فال تاروت فال تاروت فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال درخت فال درخت