هفت کرده

لغت نامه دهخدا

هفت کرده. [ هََ ک َ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) آرایش کرده. آراسته. دارای آرایش کامل. هرهفت کرده :
سحرگه این عروس هفت کرده
برون آمد به ناز از پشت پرده.نظامی.رجوع به هرهفت کرده شود.

فرهنگ فارسی

آرایش کرده آراسته دارای آرایش کامل هر هفت کرده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم