ناظمی

لغت نامه دهخدا

ناظمی. [ ظِ ] ( حامص ) مأخوذ از تازی ، نظم دهندگی. ( ناظم الاطباء ). ناظم بودن.
ناظمی. [ ظِ ] ( ص نسبی ) منسوب به ناظم. رجوع به ناظم شود.
ناظمی. [ ظِ ] ( اِخ ) مؤلف صبح گلشن این دو بیت را به نام او ثبت کرده است :
مژه بر هم زدن و چشم سیاهش نگرید
زیر لب خنده و دزدیده نگاهش نگرید
می کشد رشک مرا ورنه یقین می گفتم
عاقلان را که به رخساره ماهش نگرید.
بیش ازین از احوال او اطلاعی به دست نیامد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم