لغت یاب
|
دیکشنریها
دیکشنری تخصصی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ فارسی
فرهنگ اسم ها
فرهنگستان زبان و ادب
دانشنامه عمومی
دانشنامه آزاد فارسی
دانشنامه اسلامی
ویکی واژه
تعبیر خواب
درباره لغت یاب
نصب
ناظری
لغت نامه دهخدا
ناظری. [ ظِ ] ( حامص ) نظارت کردن. ناظر بودن. رجوع به ناظر شود. || مباشرت. کارگزاری.
فرهنگ فارسی
۱ - نظارت مراقبت .۲ - مباشرت کارگزاری. ۳ - حق نظارتحق النظاره .
گزارش محتوای نامناسب
بیا فالت رو بگیرم!!!
بزن بریم
فال زندگی
فال راز
فال انبیا
فال رابطه
برای دسترسی سریع و آسان میتوانید لغت یاب را نصب کنید
رد
تایید
برای نصب لغت یاب در ios لطفا آیکون
را زده و گزینه
Add to Home Screen
را انتخاب کنید.
مایل به دریافت اعلان فال ویدیویی روزانه هستید؟
خیر
بله