قرحه

لغت نامه دهخدا

( قرحة ) قرحة. [ ق ُ ح َ ] ( ع اِ ) ریش. ج ، قروح. تفرق اتصالی که ریم کند. ( ذخیره خوارزمشاهی ).

فرهنگ عمید

۱. زخم، ریش، جراحت.
۲. (پزشکی ) آبله.

فرهنگ فارسی

زخم، ریش، جراحت، آبله
( اسم ) یک قرح ۱ - زخم ریش ۲ - آبله .

دانشنامه عمومی

قرحه (عکار). قرحه ( به عربی: قرحة ) یک منطقهٔ مسکونی در لبنان است که در شهرستان عکار واقع شده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم