فقعی

لغت نامه دهخدا

فقعی. [ف ُ ق َ ] ( ص نسبی ) منسوب به فقع که مخفف فقاع است.
- فقعی کار ؛ چیزی شبیه فقاع. نوعی مشروب :
فقعی کاری از دکان غمش
همچو تریاک از خزانه خورم.خاقانی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم