مرئوس

لغت نامه دهخدا

مرئوس. [ م َ ] ( ع ص ، اِ ) رعیت. ( از منتهی الارب ) ( متن اللغة ). عامه مردم. ( از منتهی الارب ). که زیر سلطه رئیس باشد. ( از اقرب الموارد ). تابع. خادم. کنایه از رعیت. ( غیاث اللغات ). زیردست. فرودست. ( یادداشت مؤلف ). مقابل رئیس. کارمند.عضو اداره یا مؤسسه یا شرکتی که زیردست رئیس کار می کند. || آنکه شهوت او در سر او باشد و بس. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). || بزرگ سر. ( از منتهی الارب ). عظیم الرأس. ( از اقرب الموارد ) ( متن اللغة ). || که از درد سرشکایت کند. ( از متن اللغة ). که به سرسام مبتلا باشد.( از متن اللغة ). المصاب رأسه. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ معین

(مَ ) [ ع . مرؤوس ] (اِمف . ) زیردست ، کسی که زیر دست رئیس کار می کند.

فرهنگ عمید

کسی که زیردست رئیس کار می کند، کارمند.

فرهنگ فارسی

( اسم و صفت ) آنکه زیر دست رئیسی بکار پردازد عضو اداره یا موسسهای کارمند جمع : مرئوسین .
رعیت

ویکی واژه

زیردست، کسی که زیر دست رئیس کار می‌کند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ورق فال ورق فال رابطه فال رابطه فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال حافظ فال حافظ