لغت نامه دهخدا ساییده. [ دَ / دِ ] ( ن مف ) رجوع به ساییدن شود.- پاردم ساییده ، پاردم سابیده ؛ زرنگ. محنک. گرم و سرد دیده. گربز بی شرم.
فرهنگ فارسی ( مصدر ) ۱ - سوده کوبیده نرم شده . ۲ - بهم مالیده . ۳ - سوهان شده . ۴ - زدوده شده صیقل شده . ۵ - اره شده . ۶ - فرسوده . ۷ - لندوده مالیده . ۸ - گداخته مذاب . ۹ - لمس شده . ۱٠ - تلاقی کرده .