لغت نامه دهخدا
شاه محمود. [ م َ ] ( اِخ ) پسر مولانا ابوبکر تهرانی است و او چون پدر لطیف و ظریف بود و صحبت پرلطیفه داشت. در جوانی دارای فضایل و کمالات بود و برای رسالت به گیلان که شهر رافضان بود برفت و او را انعام نکردند. ( از نفحات الانس ص 391 ).
شاه محمود. [ م َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان قیس آباد بخش خوسف شهرستان بیرجند. دارای 98 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آن غلات است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 ).