صحن پالوده

لغت نامه دهخدا

صحن پالوده. [ ص َ ن ِ دَ ] ( اِ مرکب ) کنایه از اندام نهانی زن بکر است. ( آنندراج از شرح سکندرنامه ). || در دو بیت ذیل نظامی «صحن پالوده » بمعنی صحن ( بشقاب ، کاسه ) پالوده ( فالوذج ) است. رجوع به پالوده شود :
انگبین بروغن آلوده
چرب و شیرین چو صحن پالوده.نظامی.شهد انجیر و مغزبادامش
صحن پالوده کرده در جامش.نظامی.

فرهنگ فارسی

کنایه از اندام نهانی زن بکراست
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال قهوه فال قهوه فال لنورماند فال لنورماند فال تک نیت فال تک نیت