زجر کشیده

لغت نامه دهخدا

زجرکشیده. [ زَ ک َ / ک ِ دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) ستمدیده. آزار دیده. تحمل ظلم و یا سختی کرده. رجوع به زجر، زجر دادن ، زجر کشیدن ، زجرکش ، شکنجه ، و شکنجه دیدن شود.

فرهنگ فارسی

ستم دیده آزار دیده
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال راز فال راز فال فرشتگان فال فرشتگان فال میلادی فال میلادی