دزدکی

لغت نامه دهخدا

دزدکی. [ دُ دَ ] ( ق مرکب ) چون دزد. بسان دزد. چون دزدان. دزدانه. دزدوار.بصورت دزدی. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). || پنهانی. مخفیانه. به نهانی. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).
- دزدکی ؛ در چیزی دیدن و نگاه کردن ، دزدیده در وی نظر کردن. از زیر چشم دیدن. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

فرهنگ معین

(دُ دَ ) (ق مر. ) پنهانی ، مخفیانه .

فرهنگ عمید

۱. به طور پنهانی، دور از چشم دیگران: او دزدکی غذا می خورد.
۲. (صفت ) پنهانی، یواشکی: لبخند دزدکی.

فرهنگ فارسی

۱ - بطور دزدی دزدانه . ۲ - پنهانی مخفیانه .
چون دزد . به نهانی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم