تابانی

لغت نامه دهخدا

تابانی. ( حامص ) ( از: تابان ) درخشانی. ( آنندراج ). ملاسة. خلوقه. خلاقه. خلقه. دفص. ( منتهی الارب ). تلألؤ :
لعل را زآن هست گنج مقتبس
سنگ را گرمی و تابانی وبس.مولوی.|| لغزندگی. نسوئی.

فرهنگ فارسی

۱- درخشانی تلائ لو . ۲- لغزندگی نسویی .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم