حراک

لغت نامه دهخدا

حراک. [ ح َ ] ( ع اِ ) جنبش. یقال : ما به حراک. ( منتهی الارب ). حرکة. حرکت. ( مهذب الاسماء ).
حراک. [ ح ُ ] ( ع اِ ) ایام حراک ؛ آن روزهائی که صید ماهی کم شود و آن به تابستان است.

فرهنگ معین

(حَ ) [ ع . ] (اِمص . ) جنبش .

فرهنگ عمید

حرکت، جنبش.

فرهنگ فارسی

( اسم ) جنبش .
آنروزهائی که صید ماهی کم شود و آن به تابستان است

ویکی واژه

جنبش.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم