تیقظ

لغت نامه دهخدا

تیقظ. [ ت َ ی َق ْ ق ُ ] ( ع مص ) بیدار و هوشیار بودن وبیدار شدن از خواب. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). بیدار شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ). بیدار شدن و بیداری. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) : و بدین تحفظ و تیقظ اعتقاد من در موالات و مؤاخات تو صافی تر شد. ( کلیله و دمنه ). در امکان نیاید که دو تن با یکدیگر دوستی دارند... چندان... تیقظ نگاه توان داشت که سهوی نرود. ( کلیله و دمنه ). باید که امشب در تیقظ و حراست زیادت کنی. ( سندبادنامه ص 86 ). صواب آن دانم که صحبت من فرونگذاری و خود رادر معرض خطر نیاری و از جاده تنبه و تیقظ زآنسوتر نشوی. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 153 ). عنان تحفظ و تیقظ از دست او بستد و چشم بصیرت و احتراس او از معاقرت چند کاس در سکرت غفلت مانده تا خود را در ورطه غرور و خطر انداخت. ( ترجمه تاریخ یمینی ایضاًص 243 ).... روی به نصر آورد و به شرایط تحفظ و تیقظ قیام ننمود و از دقایق احتراز و احتراس غافل شد. ( ترجمه تاریخ یمینی ایضاً ص 268 ). و از حزم و تیقظ بران ، که آن جماعت نیز در ترقب و تحفظ باشند. ( جهانگشای جوینی ). شرایط تثبت و تدبر تقدیم یافت و وظایف تیقظ و تحفظ به اقامت پیوست. ( جامع التواریخ رشیدی ).

فرهنگ معین

(تَ یَ قُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) بیدار شدن از خواب ، هوشیار گردیدن .

فرهنگ عمید

۱. بیدار شدن، بیداری.
۲. هوشیار شدن، هوشیاری.

فرهنگ فارسی

بیدارشدن ازخواب، هوشیارشدن، بیداری وهوشیاری
۱- ( مصدر ) بیدار شدن از خواب هوشیار گردیدن . ۲- ( اسم ) بیداری هوشیاری . جمع : تیقظات .
بیدار و هوشیار بودن و بیدار شدن از خواب بیدار شدن

ویکی واژه

بیدار شدن از خواب، هوشیار گردیدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال اوراکل فال اوراکل فال راز فال راز فال کارت فال کارت