سنگینی

لغت نامه دهخدا

سنگینی. [ س َ ] ( حامص مرکب ) ثقل. گرانی. وزن و گرانی. ثقالت. ضد سبکی. || آهستگی. وقار. || جمود. || صلابت. || کابوس. || اشتداد. || ناخوشی. || ناپسندی. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ عمید

۱. سنگین بودن.
۲. گرانی، ثقل.
۳. [مجاز] وقار، متانت.

فرهنگ فارسی

سنگین بودن گرانی وزن ثقل . یا سنگنی گوش . ثقل سامعه کری .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سنگینی به معنی سنگین بودن است که از آن در باب طهارت و صلات سخن گفته اند.
سنگین بودن را سنگینی می گویند.
سنگینی در باب طهارت
← استحباب سنگینی در تخلی
← سنگینی اعضای هفت گانه در سجده
...
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال امروز فال امروز فال فنجان فال فنجان فال اعداد فال اعداد فال تاروت فال تاروت