رصاد

لغت نامه دهخدا

رصاد. [ رِ ] ( ع اِ ) ج ِ رَصْدَة. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). ج ِ رَصْدة، یک دفعه باران. ( آنندراج ). رجوع به رَصْدة شود.
رصاد. [ رُص ْ صا ]( ع ص ) ج ِ راصد. ( ناظم الاطباء ). رجوع به راصد شود.
رصاد. [ رَص ْ صا ] ( ع ص ، اِ ) شبگرد. || پاسبان شب در سپاه. || گیرنده باج راه. ( از ناظم الاطباء ). گیرنده باج. ( فرهنگ فارسی معین ). راه بان. ( یادداشت مؤلف ). راه وان. ( مهذب الاسماء ). || عالم به علم هیأت و رصدکننده. ( ناظم الاطباء ). رصدکننده. عالم هیأت. ( فرهنگ فارسی معین ). || ریاضی دان. ( ناظم الاطباء ). || رصدخانه. ( ناظم الاطباء ) ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ معین

(رَ صّ ) [ ع . ] (ص . ) ۱ - رصد کننده . ۲ - رصد خانه . ۳ - پاسبان ، شبگرد.

فرهنگ فارسی

جمع رصده جمع رصده یکدفعه باران

ویکی واژه

رصد کننده.
رصد خانه.
پاسبان، شبگرد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال اعداد فال اعداد فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال ورق فال ورق فال ای چینگ فال ای چینگ