خلفی

لغت نامه دهخدا

خلفی. [ خ َ ] ( ص نسبی ) پشتی. عقبی. چیزی که در پس واقع شود. ضد قدامی.( ناظم الاطباء ). ( از: خلف عربی + یای نسبت فارسی ).
خلفی. [ خ َ ل َ ] ( ص نسبی ) متوالی. پی درپی. ( ناظم الاطباء ). ( از: خَلَف عربی + یای نسبت فارسی ).
خلفی. ( اِخ ) شعبه ای است از رود جراحی. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ فارسی

شعبه ایست از رود جراحی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم