خطور

لغت نامه دهخدا

خطور. [ خ ُ ] ( ع مص ) گذشتن اندیشه به دل. فرا دل آمدن اندیشه. گذشتن بر دل. ( یادداشت بخط مؤلف ). || نازک آمدن اندیشه. ( زوزنی ). || ترسیدن. ( یادداشت بخط مؤلف ).

فرهنگ معین

(خُ ) [ ع . ] (مص ل . ) به دل گذشتن ، به خاطر آمدن .

فرهنگ عمید

گذشتن اندیشه ای به ذهن یا به یاد آمدن امری پس از فراموشی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) بیاد آمدن بدل گذشتن بخاطر آمدن .

ویکی واژه

به دل گذشتن، به خاطر آمدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال ارمنی فال ارمنی فال اعداد فال اعداد فال مکعب فال مکعب