جندی

لغت نامه دهخدا

جندی. [ ج ُ ] ( ع ص نسبی ) منسوب به جند. لشکری. ( منتهی الارب ). سرباز. ( آنندراج ). فردی از لشکر. ( اقرب الموارد ). سپاهی. || زنی روسپی که درمیان لشکریان بکار میپرداخت. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ معین

(جُ ) [ معر - فا. ] (ص نسب ) ۱ - لشکری ، سپاهی . ۲ - زنی روسپی که در میان لشکریان به کار می پردازد.

فرهنگ عمید

سپاهی، لشکری.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- لشکری سیاهی .۲- زنی روسپی که در میان لشکریان بکار می پرداخت .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] جندی (ابهام زدایی). جندی ممکن است اسم برای اشخاص ذیل باشد: • باباکمال جندی، صوفی بزرگ سلسله کبرویه • مؤیدالدین بن محمود جندی، عارف و شاعر قرن هفتم• محمد بن یوسف جندی، فقیه شافعی و مورخ یمنی قرن هشتم
...

ویکی واژه

معرب
لشکری، سپاهی.
زنی روسپی که در میان لشکریان به کار می‌پردازد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال انبیا فال انبیا فال اعداد فال اعداد فال آرزو فال آرزو