تتمه

لغت نامه دهخدا

( تتمة ) تتمة. [ ت َ ت ِم ْ م َ ] ( ع اِ ) تمام. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). تمامی چیز. ( ناظم الاطباء ). بقیه و آخر هر چیز. ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ). ضمیمه و ذیل. ( ناظم الاطباء ). التتمة؛ مایتم ُ به الشی ٔ. ( المنجد ) : تتمه حال ایشان در موضع خویش گفته شود. ( ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 335 ). تتمه کفایت و معیشت در خواه کردند. ( تاریخ قم ص 252 ). || ( مص ) تتمیم. رجوع به تتمیم شود.

فرهنگ معین

(تَ تِ مِّ ) [ ع . تتمة ] (اِ. ) باقی مانده از چیزی .

فرهنگ عمید

بقیه، باقی مانده.

فرهنگ فارسی

( اسم ) مانده بجا مانده .

ویکی واژه

تتمة
باقی مانده از چیزی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال سنجش فال سنجش فال تک نیت فال تک نیت