خوال

لغت نامه دهخدا

خوال. [ خ ُ ] ( اِ ) دوده ای که جهت ساختن مرکب از چراغ گیرند. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). خوال [ خوا / خا ]. || خوردنی را نیز گویند. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). در حاشیه برهان قاطع آمده است که این کلمه معادل خوار است چنانکه در خوالگر = خوالیگر.
خوال. [ خوا / خا ] ( اِ ) خُوال. ( برهان قاطع ). رجوع به خُوال شود.

فرهنگ معین

(خا ) (اِ. ) = خوار: ۱ - خوردنی . ۲ - دوده ای که برای ساختن مرکب سیاه از دود چراغ گیرند.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - خوردنی . ۲ - دوده ای که برای ساختن مرکب سیاه از دود چراغ گیرند .
جمع خالبه

دانشنامه عمومی

خوال ( به لاتین: Khaval ) یک منطقهٔ مسکونی در افغانستان است که در ولایت بامیان واقع شده است.

ویکی واژه

خوار:
خوردنی.
دوده‌ای که برای ساختن مرکب سیاه از دود چراغ گیرند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم