مرتبط

لغت نامه دهخدا

مرتبط. [ م ُ ت َ ب َ ] ( ع ص ) بسته و بند کرده شده. ( ناظم الاطباء ) ( از متن اللغة ) . نعت مفعولی است از ارتباط. رجوع به ارتباطشود. || مربوط به. رجوع به مرتبِط شود.
مرتبط. [ م ُ ت َ ب ِ ] ( ع ص ) آن که اسب آراسته و آماده برای جنگ نگاه میدارد. ( ناظم الاطباء ). آن که می گیرد و نگهداری می کند اسب را برای رباط . ( از اقرب الموارد ) ( از متن اللغة ). شخصی که معین کند اسب را برای رباط. ( آنندراج ). || بسته و بهم بسته. پیوسته و بند کرده شده. ربط داده شده. ( ناظم الاطباء ). چیزی که به دیگری ارتباط دارد. پیوسته. ( فرهنگ فارسی معین ). دو چیز که با هم راه و رابطه ای و دو تن که به هم بستگی و ارتباطی داشته باشند. نیز رجوع به مرتبطه شود.

فرهنگ معین

(مُ تَ بِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ربط داده شده ، پیوسته .

فرهنگ عمید

چیزی که با چیز دیگر پیوستگی و ارتباط داشته باشد، پیوسته.

فرهنگ فارسی

پیوسته، چیزی که باچیزدیگرپیوستگی وارتباط داشته باشد
( اسم ) چیزی که به دیگری ربط دارد پیوسته جمع : مرتبطین .
آنکه اسب آرسته و آماده برای جنگ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال عشقی فال عشقی فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال راز فال راز