مختال

لغت نامه دهخدا

مختال. [ م ُ] ( ع ص ) ( از «خ ی ل » ) مرد متکبر. ( منتهی الارب ). متکبر.( غیاث ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). مرد متکبر و خودپسند. ( ناظم الاطباء ): مختال آن است که خود را عظیم داند. ( کشف الاسرار ج 2 ص 502 ). و رجوع به اختیال شود.

فرهنگ معین

(مُ ) [ ع . ] (اِفا. ) مرد متکبر و خودپسند.

فرهنگ عمید

متکبر و خودپسند.

فرهنگ فارسی

مردمتکبروخودپسند
( اسم ) متکبر خود پسند : مختال آنست که خود را عظیم داند .

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی مُخْتَال: کسی است که دستخوش خیالات خود شده ، و خیالش او را در نظر خودش شخصی بسیار بزرگ جلوه داده ، در نتیجه دچار به کبر گشته ، از راه صواب گمراه شده است ( اسب را هم اگر خیل میخوانند برای این است که با غرور راه می رود)
ریشه کلمه:
خیل (۹ بار)
«مُخْتال» از مادّه «خیال» به معنای کسی است که با یک سلسله «تخیلات» خود را بزرگ می پندارد. و اگر می بینیم به اسب «خیل» گفته می شود نیز، به خاطر آن است که هنگام راه رفتن شبیه متکبران گام بر می دارد و به معنای «متکبر» نیز آمده، زیرا تکبر، از خیال فضیلت، و پندار برتری بر دیگران، پیدا می شود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال پی ام سی فال پی ام سی فال تماس فال تماس فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال قهوه فال قهوه