فقار

لغت نامه دهخدا

فقار. [ ف َ ] ( ع اِ ) ج ِ فقارة. ( منتهی الارب ). مهره های پشت و واحد آن فقارة است. ( از اقرب الموارد ).
- ذوالفقار ؛ لقب شمشیرحضرت علی بن ابیطالب ( ع ). ( از اقرب الموارد ).
- || نیز لقب شمشیر عاص بن منبه که در جنگ بدر کشته شد. ( از اقرب الموارد ).
- فقارالجوزاء ؛ کواکب جوزاء و آن سه ستاره است در وسط برج جوزا و عرب آنها را «نظم » و «نطاق » نیز نامد و در مثل نمونه انتظام و التیام اند. ( از اقرب الموارد ).
- فقارالشجاع ؛ فقارالجوزاء. ( از اقرب الموارد ). رجوع به فقارالجوزاء شود.

فرهنگ معین

(فَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ فقاره ، مهره های پشت ، مهره های ستون فقرات .

فرهنگ عمید

مهره های پشت، مهره های ستون فقرات.

فرهنگ فارسی

مهره های پشت، مهره های ستون فقرات
( اسم ) جمع فقاره . مهره های پشت مهره های ستون فقرات . یا فقار ظهر . مهره های پشت . یا فقار عنق . مهره های گردن . یا فقار قطن . مهره های کمر .

ویکی واژه

جِ فقاره ؛ مهره‌های پشت، مهره‌های ستون فقرات.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال کارت فال کارت فال تماس فال تماس فال تک نیت فال تک نیت