غوشه

لغت نامه دهخدا

غوشه. [ ش َ / ش ِ ] ( اِ ) گیاهی است که در هنگام تری آن را نان خورش کنند و چون خشک شود دست شوی سازند و آن نوعی از کماة باشد و زنان آن را در حلوا کرده بپزند و بجهت فربهی خورند. ( فرهنگ جهانگیری ). مخفف غوشنه. ( فرهنگ نظام ). غوشنه. غویشه. غرشنه. غوبنگ. ( برهان قاطع ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). رجوع به غوشنه شود. || نوعی از طعام که آن را ترینه گویند. ( برهان قاطع ). || درخت غوش که از چوب آن تیر و نیزه و زین اسب سازند. ( ناظم الاطباء ). رجوع به غوش شود. || خوشه غلات و خوشه انگور و خرما. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(ش ) (اِ. ) نک خوشه .
(شَ یا ش ) (اِ. ) نوعی از طعام که آن را ترینه سازند.

فرهنگ عمید

خوشۀ خشک شدۀ جو یا گندم.

فرهنگ فارسی

( اسم ) نوعی از طعام که آن را ترینه سازند .

ویکی واژه

نک خوشه.
نوعی از طعام که آن را ترینه سازند.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال چوب فال چوب فال عشق فال عشق فال سنجش فال سنجش