شواهد

لغت نامه دهخدا

شواهد. [ ش َ هَِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ شاهد. ( اقرب الموارد ). گواهان. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). || ج ِ شاهدة. ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). و رجوع به شاهد و شاهدة شود. || ( اصطلاح صوفیه ) در اصطلاح صوفیه ، هرچه دل حاضر آن است شاهد آن است و آن حاضر مشهود اوست و شواهد به صیغه ٔجمع بر مخلوق اطلاق شود و شاهد به صیغه مفرد بر حق تعالی. ( کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به شاهد شود.
- شواهد اشیاء ؛ عبارت است از اختلاف اکوان بوسیله احوال و اوصاف و افعال ، مانند: مرزوق که گواهی دهد بر روزی رساننده و حی که گواهی دهد بر میراننده و امثال آن. کذا فی الاصطلاحات الصوفیة. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).
- شواهد توحید ؛ هرچه بر تعین خاص احدیت داشته باشد بدان از ماسوای خود متمایز شود چنانکه گفته اند: ففی کل شی له آیة - تدل علی انه واحد. ( کشاف اصطلاحات الفنون ).
- شواهد حق ؛ عبارت است از حقایق موجودات ، چه آن حقایق گواه صدق بر هستی ایجادکننده باشد. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ). حقایق اکوان است که بر مکنون گواهی دهد. ( از تعریفات جرجانی ).

فرهنگ معین

(شَ هِ ) [ ع . ] (ص . اِ. ) جِ شاهد، گواه ها.

فرهنگ عمید

= شاهده

فرهنگ فارسی

جمع شاهده
( صفت اسم ) جمع شاهده گواهها .

ویکی واژه

جِ شاهد؛ گواه‌ها.
پزشکی مبتنی بر شواهد: معادل عبارت Evidence Based Medicine می باشد که گرایش جدیدی در پزشکی می باشد که براساس آن طبابت می بایست مبتنی بر مطالعات روشمند و علمی انجام شود. در مقابل چنین گرایشی طبابت مبتنی بر تجربیات فردی افراد وجود دارد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال فنجان فال فنجان فال عشق فال عشق فال فرشتگان فال فرشتگان