شش پر. [ ش َ /ش ِ پ َ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) نوعی از گرز آهنین که دارای شش پهلو می باشد. ( از آنندراج ) ( از غیاث اللغات ) ( ناظم الاطباء ). چوب دستی ضخیم و محکم که بر سر آن قطعه آهنی شش پهلو نصب کرده باشند و در تداول عوام شش برنیز تلفظ شود و شاید بدین مناسبت باشد : غمنامه دشمن سیه رو بسته ست به بال شش پر او.محسن تأثیر ( از آنندراج ).چون خانه مسدس زنبور می شود از باد شش پر غضب پرنیان برف.محمد سعید اشرف ( از آنندراج ).ریخته از شش پر هیبت شکوه مورچه زلزله در مغز کوه.علاءالدین فائز ( از آنندراج ).|| گل شش پر. سرنگون. گل سرخ. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به سرنگون ( گل... ) شود.
فرهنگ معین
( ~ . پَ ) (اِمر. ) ۱ - نوعی گرز آهنین که دارای شش پهلو باشد. ۲ - چوبدستی ضخیم و کوتاه دارای سری گرد که به وسیلة خطوط به شش قسمت شده و بر آن میخ های درشت کوبیده باشند.
فرهنگ عمید
۱. نوعی گرز آهنی شش پهلو. ۲. چوب دستی کلفتی که بر سر آن میخ های درشت کوبیده باشند.
فرهنگ فارسی
۱ - نوعی گرز آهنین که دارای شش پهلو باشد . ۲ - چوبدستی ضخیم و کوتاه دارای سری گرد خطوط بشش قسمت شده و بر آن میخهای درشت کوبیده باشند . گرز، آهنی که دارای شش پهلواست، چوبدست کلفت میخ
ویکی واژه
نوعی گرز آهنین که دارای شش پهلو باشد. چوبدستی ضخیم و کوتاه دارای سری گرد که به وسیلة خطوط به شش قسمت شده و بر آن میخهای درشت کوبیده باشند.