سیاه چرده

لغت نامه دهخدا

سیاه چرده. [ چ َ / چ ِ / چ ُ دَ / دِ ] ( ص مرکب ) سیاه رنگ باشد چه چرده به معنی رنگ و لون است. ( برهان )( آنندراج ). آنکه رنگش بسبزی زند. ( شرفنامه ). تار. اسمر. گندمگون. سیاه رنگ. ( ناظم الاطباء ) : محمدبن جریر رحمةاﷲ علیه گفت که سرخ و سفید بود و گروهی گویند سیاه چرده بود. ( ترجمه تاریخ طبری بلعمی ).
بساق پای چو کلک و سیاه چرده چو شلک
ورا نه مال و نه ملک و ورا نه خویش و تبار.سوزنی.ای پیک پی خجسته چه نامی فدیت لک
هرگز سیاه چرده ندیدم بدین نمک.حافظ.

فرهنگ معین

(چَ دِ ) (ص مر. ) آن که رنگ چهره اش تیره باشد.

فرهنگ عمید

کسی که چهره اش تیره رنگ باشد، سبزه، گندمگون.

فرهنگ فارسی

( صفت ) آن که رنگ چهره اش تیره باشد سیاه توه .

ویکی واژه

آن که رنگ چهره اش تیره باشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال کارت فال کارت فال ورق فال ورق فال انگلیسی فال انگلیسی