گرفتاری. [ گ ِ رِ ] ( حامص ) مؤاخذه : هر کو به شبی صدره عمرش نه همی خواهد بی شک به بر ایزد باشدش گرفتاری.منوچهری.|| ابتلاء. اسیری. بیچارگی. درماندگی : اگر به صید روی وحشی از تو نگریزد که در کمند تو راحت بود گرفتاری.سعدی.
فرهنگ معین
( ~ . ) (حامص . )بیچارگی ،درماندگی .
فرهنگ عمید
۱. اسارت، دربند بودن. ۲. [مجاز] دچار شدن. ۳. [مجاز] رنج و زحمت و شغل و کار بسیار.
فرهنگ فارسی
۱ - ابتلا دچار شدن . ۲ - دربند بودن مقید بودن . ۳ - اسیری بردگی : اسرائیل ... گرفتاری خود جزم کرد ترکمانان را گفت : از من طمع ببرید . ۴ - عاشقی دلباختگی . ۵ - مواخذه : هرکو بشبی صد ره عمرش نه همی خواهد بی شک ببر ایزد باشدش گرفتاری . ( منوچهری ) ۶ - اشتغال بسیار .