گرشاسپ

فرهنگ فارسی

پسر زو ( زاب ) دهمین پادشاه پیشدادی که نه سال پادشاهی کرد ( شاهنامه بخ . ج ۲۸۲ ۱ ) .

ویکی واژه

پهلوانی است کهن‌ که فقط شیداسپ و بیوراسپ پیش از او در شاهنامه حضور داشته‌اند، او نخستین پیشوای زابلیان و متحد فریدون پادشاه ایران بشمار می‌رود. چو شاه یمن سرو دستورشان/ چو پیروز گرشاسپ گنجورشان «فردوسی»
گرشاسپ هم مانند اصطلاحات مختوم به آسپ از دو کلمه گرش - آسپ شکل گرفته و ممکن است گرش تصحیف شده قِرِش به معنی کشتار باشد.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم