کمالات

لغت نامه دهخدا

کمالات. [ ک َ ] ( ع اِ ) فضایل و کمالها و فضیلتها. ( از ناظم الاطباء ). ج ِ کمال. ( فرهنگ فارسی معین ) ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). و رجوع به کمال شود.
- جامع کمالات ؛ کسی که دارای همه فضایل باشد. ( ناظم الاطباء ) : و جد آنان میرزا ابوالقاسم از سادات عالیشأن و جامع کمالات صوری و معنوی و در خدمت سلاطین معزز بود. ( عالم آرای عباسی از فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ معین

(کَ ) [ ع . ] (ص . ) جِ کمال ، فضایل .

فرهنگ فارسی

( اسم ) جمع کمال : ( وجد آنان میرزا ابوالقاسم از سادات عالیشان و جامع کمالات صوری و معنوی و در خدمت سلاطین معزز بود ) .

ویکی واژه

جِ کمال ؛ فضایل.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم