کسوت

لغت نامه دهخدا

کسوت. [ ک ِس ْ وَ ] ( ع اِ )کسوة. رخت و لباس و جامه و پوشاک. ( ناظم الاطباء ).
- پیش کسوت ؛ در اصطلاح زورخانه کاران ، تقدم و سبق در پهلوانی کیفاً و زماناً.
- کسوت جان دادن ؛ کنایه از خاصیت دادن است. ( از ناظم الاطباء ) ( از برهان ).
- || حیات دادن و زنده کردن. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ).
- کسوت جان کردن ؛ کسوت جان دادن. ( ناظم الاطباء ). رجوع به کسوت جان دادن شود.
- کسوت کافوری ؛ کنایه از برف که کوه و دشت را پوشانیده باشد. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ).
|| طریقه و روش آرایش. ( ناظم الاطباء ).
کسوت. [ ک ُ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان در کاسعیده بخش چهاردانگه شهرستان ساری. کوهستانی و جنگلی و معتدل و مرطوب است و210تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).
کسوة. [ک ِس ْ وَ / ک ُس ْ وَ ] ( ع اِ ) جامه پوشیدنی و لباس. ج ، کسی [ ک ُ سا ]، کِساء. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ). لباس. ج ، کسی [ ک ُ سَن ْ ]، یقال له کسوة حسنة و کسی فاخرة. ( اقرب الموارد ). رجوع به کسوت شود. || قلم کُسوة آدم ؛ ای الاظفار. ( اقرب الموارد ).
کسوة. [ ک ُس ْ وَ ] ( اِخ ) دهی است به دمشق بر راه کاروانیان از دمشق به مصر. ( معجم البلدان ). دهی است به دمشق. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

(کِ وَ ) [ ع . کسوة ] (اِ. ) رخت ، لباس ، جامة پوشیدنی . ج . کسا.

فرهنگ عمید

لباس، جامه، پوشاک.

فرهنگ فارسی

لباس، جامه، پوشاک
( اسم ) جام. پوشیدنی لباس : ( ... سنجر ... کسوت خاص غیر از قبا ... و پیل با مهد بدو تفویض کرد ) . ( سلجوقنام. ظهیری ) یا کسوت کافوری . برف ( که کوه و دشت را می پوشاند ) . یا کسوت هند . سیاهی مرکب : ( نا کرده بهیچ باب جلباب از کسوت هند و فرش سقلاب ) . ( تحفه العراقین ) یا کسوت جان دادن . حیات دادن زنده کردن .

دانشنامه عمومی

کسوت، روستایی از توابع بخش چهاردانگه شهرستان ساری در استان مازندران ایران است.
این روستا در دهستان گرماب قرار داشته و بر اساس آخرین سرشماری مرکز آمار ایران که در سال ۱۳۸۵ صورت گرفته، جمعیت آن ۱۱۷نفر ( ۳۳خانوار ) بوده است.

ویکی واژه

کسوة
رخت، لباس، جامة پوشیدنی.
کسا.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال ای چینگ فال ای چینگ فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال انبیا فال انبیا